گیلکی بخوانیم، گیلکی بنویسیم (2)

با سلام خدمت دوستان محترم. مطلب قبلی من را در ارتباط با بحث خط گیلکی در اینجا خواندید. ضرورت این بحث به دلیل آن است که همگی از یک رسم الخط برای نوشتن به زبان گیلکی استفاده کنیم تا بتوانیم زبان گیلکی را به صورت استاندارد ارائه نماییم. نبود یک رسم الخط واحد به خصوص برای استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری بازدارنده خواهد بود.
در نوشته قبلی من در زمینه نوشتار گیلکی، تعدادی از دوستان اظهار نظر نموده اند که در پاره ای از آنها نقد درستی نسبت به نوشتار "لاتین" شده بود؛ غیر ملموس بودن این نوشتار و همچنین عدم توانایی آن در نشان دادن موارد دستوری زبان گیلکی به همراه موارد دیگر از جمله انتقادات نسبت به خط "لاتین" است که نشان میدهد حداقل در برهه زمانی کنونی نمیتوان بر روی آن حساب کرد. از طرفی خط عربی نسبت به لاتین ملموس تر و در جامعه ما جا افتاده تر میباشد (هر چند من نسبت به این عقیده نقد دارم، چونکه این جا افتادگی به دلیل آموزش این خط در مدارس و استفاده در انتشارات میباشد).
همانطور که در مطلب قبلی گفته شد این خط دارای ضعفهایی است که قادر به نشان دادن تلفظ و همچنین نکات دستوری زبان گیلکی نیست، اما همانطوری که در پی خواهید دید، با تعریف جدیدی از حروف عربی میتوانیم آن را به صورتی در آوریم که هم از جهت تلفظ و هم از جهت نکات دستوری، هیچ مشکلی نداشته باشد. اما پیش از اینکه به بحث اصلی بپردازیم باید عنوان کنم که ممکن است شما قضاوت نادرستی درباره روش پیشنهادی بنمایید که این به دلیل عادتهای ذهنی شماست، شما در اینجا باید تمام پیشفرضهای خود را کنار بگذارید؛ یعنی شما باید به هر حرفی تنها به صورت یک نماد یا نشانه نگاه کنید، مثلن اگر شما نماد "ص" را میبینید نباید استفاده قبلی آن به عنوان حرف "صاد" در ذهن شما تداعی شود؛ در اینجا "ص" تنها یک نشانه است که با حرکت قلم بر روی کاغذ نوشته میشود و معنا و مفهومی ندارد و این شما هستید که برای آن معنا و مفهوم تعریف میکنید. این طرز فکر به شما اجازه میدهد که با دیدی باز تر به استفاده نشانه ها برای حروف بنگرید. البته این روش یک روش معمولی است و در تمامی زبانها میتوان نشانه هایی از آن یافت؛ مثلن به
رسم الخط کردی نگاهی بیندازید.
اما در اینجا نوشتاری معرفی میشود که کاربردی ترین و سریع ترین حالت را دارد. کاربردی ترین به این دلیل که تلفظ کلمه به درستی انجام میگیرد و از لحاظ دستوری نیز هیچ مشکلی وجود ندارد و سریع ترین به این دلیل که از حروفی استفاده مینمایید که تنها با فشردن یک دکمه از کیبورد میتوانید آن را تایپ نمایید، البته در نوشتار دستی نیز نسبت به استفاده از اِعراب برتری محسوسی را مشاهده خواهید نمود.
حروفی که به صورت مستقیم در کیبورد وجود دارد و ما آنها را به کار خواهیم گرفت در زیر آمده اند(لازم به تذکر است که حروفی که در کیبورد به صورت مستقیم وجود دارد 33 حرف میباشد که ما با استفاده از 28 تای آنها به مقصود خود میرسیم؛ همچنین در تعریف زیر اصل ملموس بودن هر نماد نسبت به یک حرف خاص بر مبنای پیش فرضهای ذهنی، در نظر گرفته شده است که البته چند حرف به ناچار استثنا شده اند).
چ ج ح خ ه ع غ ف ق ث ص ض گ ک م ن ت ا ل ب ی س ش پ و ئ د ذ ر ز ط ظ ژ

در زبان گیلکی، هر نماد نشانگر چه حرفی است؟:
ا = aa : اما، aamaa (به معنی: آماس، ورم)
ب = b : بئرئش، burush (تمشک)
پ = p : پیتار، pitaar (مورچه)
ت = t : ویشتعر، vishtar (بیشتر)
س = s : سعرعت، sarat (نوعی پرنده)
ج = j : جیگا، jigaa (جا)
چ = ch : چیشنعک، chishnak (گنجشک)
ه = h : معهتط، mahto (مهتاب)
خ = kh : خال، khaal (شاخه)
د = d : دعپعرک، dapark (لرزیدن از سرما)
ز = z : زیبیل، zibil (زنبیل)
ر = r : شئمار، shumaar (مادر شوهر)
ژ = zh : ژعگعلح، əzhagal (فریاد)
ش = sh : شطئپعر، shoupar (خفاش)
غ = gh : غئتتی، ghutti (زیر آبی)
ف = f : فئدئش، fudush (سر کشیدن)
ک = k : کئلئشکعن، kulushkan (مرغ مادر)
گ = g : گئلاز، gulaaz (افتخار)
ل = l : علطئ، alou (گر گرفتن)
م = m : مئشتح، mushtə (دسته)
ن = n : نیناکی، ninaaki (مژه)
و = v : وعشصی، vashey (نوعی پرنده شکاری)
ی = y : وییعی، viyay (حشره)
ح = ə : وحرگ، vərg (گرگ)
یئ = ǔ : تیئل، tuel (آب گل آلود)
ئ = u : تئسصدار، tusedaar (نوعی درخت)

-ِ = ص = e : دعرجصن، darjen (بریدن)
-َ = ع = a : وعلگ، valg (برگ)
-ُ = ط = o : رئخطنح، rukhonə (رودخانه)

همانطور که میبینید این چند نماد در زبان گیلکی به حرف خاصی اشاره نمی نمایند:
ث ذ ظ ض ق

اما متن زیر را برای مقایسه میتوانید بخوانید:
متن به زبان گیلکی و گویش بیه پیشی با اِعراب گذاری:
ایمروجِ دونیا مِئن تَبلیغات نَقشِ پور اَهَمیَتی دَنِه و با تَوَجُه به ای کِه تولید کونَندِگُن زیادی وُجود دَنَن، خَریدار، ای تَبلیغاته پور تَوجُه کُنِه و از ای تَبلیغاتِه کِه خوشِه اینتِخابِه کُنِه. مَخصوصَن اَگر مَصرَف کونَندِه بَینی کِه ای تبلیغات حَقیقی ایسِه و فَقَط شوعار نیِِه.

متن به زبان گیلکی و گویش بیه پیشی با نوشتار پیشنهادی (ابتدا بر حروف فوق مسلط شوید):
ایمرئج دئنیا مصصن تعبلیغات نعغشح پئر عهعمییعتی دعنح ط با تعوعجط بح ای کح تطئلید کئنعندحگطنح زیادی وطجئد دعنعن، خعریدار، ای تعبلیغاتح پئر تعوعجط کطنح و عز ای تعبلیغاتح کح خئشص اینتحخابح کطنح. معخسئسعن عگعر معسرعف کئنعندح بعینی کح ای تعبلیغات هعغیغی ایسح ط فعغعت شئار نیص.

هر چند که در ابتدای راه ممکن است نحوه نوشتار، غیر ملموس به نظر آید اما با کمی تمرین پی خواهید برد که به آسانی میتوان از این رسم الخط استفاده نمود و حتی آن را آسان تر از نوشتار مورد استفاده برای فارسی نویسی خواهید یافت (کافیست پیشفرض های ذهنی خود را کنار بگذارید). از طرفی این فقط یک پیشنهاد برای رسیدن به نوشتار استاندارد گیلکی میباشد و میبایست با نقد ها و اظهار نظر های شما خوانندگان محترم به سمت صحیح خود هدایت شود، بنابراین منتظر پیشنهادات و نقدهای شما عزیزان هستیم.

2 comments:

AmiN

قبل از هرچيز تشکر می‌کنم از تو رفيق که با جديت اين بحث را دنبال می‌کنی.
درباره ضرورت رسيدن زبان گيلکی به يک نوع نوشتار خاص همان‌قدر شکی نيست که در مورد رسيدن اين زبان به يک گويش معيار مکتوب.
ولی افتاد مشکل‌ها...
بحثی روی الفبای پيشنهادی تو ندارم. چرا که به راحتی می‌توان هر نمادی را معرف آوايی و مصوتی گذارد. مثلن ما می‌توانيم از امروز به جای مصوت S، علامت ٪ رو به کار ببريم و در نتيجه سرخ را %orkh يا %orx بنويسيم!
البته مسائلی چون زيبايی‌شناسی و ذوق بصری و يا پيشينه ذهنی مخاطب در اين امر نقش بسيار زيادی دارند. چون ما در خلاء زندگی نمی‌کنيم و اولين مخترعان خط نيستيم و مخاطب و خواننده هم ذهنی خالی از نمادهای رسم‌الخطی ندارد!
در باب مسائل زيبايی‌شناختی و ذوق بصری حرفی نمی‌زنم چون سررشته ندارم و کاش امير خوش‌روان خوش‌نويس بود و نظری می‌داد.
در باب پيشينه ذهنی مخاطب امّا، بيا قضيه را الگوريتم‌وار مرور کنيم:
1) ما رسم‌الخطی داريم به نام رسم‌الخط عربی که در ذهن مخاطب دارای سابقه تاريخی بيش از هزار سال است.
2) مردم‌مان زبان فارسی را خوب بلدند و می‌نويسند و می‌خوانند و با همين رسم‌الخط هم.
3) مردم‌مان زبان گيلکی را خوب بلدند و اما تاکنون ننوشته‌اند.
4) زبان گيلکی، خطی ندارد.
5) ما در مقام گزينش خط و رسم‌الخط هستيم و هيچ تعصبی روی هيچ خطی نداريم. چون هيچ‌يک متعلق به تاريخ و گذشته ما نيست.
6) رسم‌الخط عربی را برمی‌گزينيم چون پيش‌فرض ذهنی و کاربردی ماست.
7) رسم‌الخط عربی ضعف نشان می‌دهد و نمی‌تواند پيچيده‌گی‌های گيلکی را نمايش دهد.
8) از طرفی رسم‌الخط لاتين به شدت توانايی نشان دادن اين پيچیده‌گی‌ها را دارد.
9) پس بايد رسم‌الخط بهتر (لاتين) را برگزينيم.
10) مانعی اين اجازه را نمی‌دهد: مردم به رسم‌الخط عربی عادت و انس بصری و ذهنی دارند و با رسم‌الخط لاتين بيگانه‌اند. «امکان آموزش فراگير هم نداريم».
11) سه راه داريم:
11-الف: به همين رسم‌الخط عربی بسنده کنيم و از حداکثر امکاناتش استفاده کنيم.
11-ب: به لاتين بنويسيم و ديگران را تشويق کنيم به لاتين‌خوانی و لاتين‌نويسی.
12) ماهان عزيز، کردها و تورک‌ها پيش‌تر نوآوری‌هايی‌هايی در رسم‌الخط عربی کردند که اتفاقن آقای جکتاجی با الهام از رسم‌الخط عربی کردها، در نشريه دامون (سال 1359) رسم‌الخطی را پيشنهاد کرد که خيلی کاربردی و جالب بود و متاسفانه با سکوت نويسنده‌گان و شاعران گيلک روبه‌رو شد.
(بايد پيرامون اين قضيه مفصل و با حضور خود جکتاجی بحث شود)
13) ماهان نيز در اين رسم‌الخط به نظر من ناتوان (رسم‌الخط عربی را می‌گويم)، نوآوری‌هايی نموده. اما تفاوت نوآوری تو با نوآوری‌های ياد شده در اين است که تو از نمادها در جاهايی جديد و غريب برای مخاطب استفاده کرده‌ای.
14) در واقع تو سابقه ذهنی مخاطب را به هم زدی و در ابتدای سخنت از مخاطب خواستی که پيش فرض‌ها را پاک کند.
15) جان کلام:
اگر قرار باشد مخاطب پيش‌فرض‌های ذهنی و تاريخی را به اين راحتی پاک کند و ما به آسوده‌گی هرکاری با نمادها بکنيم، ديگر چرا از همان لاتين که زحمتش هم کمتر است استفاده نکنيم؟
مثل اين‌که فراموش کرديم که دليل اصلی ما برای عدم استفده از لاتين، همين پيش‌فرض‌ها و سابقه ذهنی مخاطب بود.
شما در واقع يک دور زده‌ايد و به شماره (1) بازگشته‌ايد با اين تفاوت که ديگر مخاطب همان رسم‌الخط عربی که انس ذهنی و بصری با ان داشت را نيز ندارد و در عوض رسم‌الخط عجيبی دارد که نه مثل لاتين دارای حس افتخار و توسعه است و نه مثل رسم‌الخط سنتی دارای حس نوستالژيک و ذهنی.
رسم‌الخط غريبی است که در آن به جای فتحه از «عين» استفاده می‌شود و «ح جيمی» صدای «شوا» می‌دهد و «صاد» کسره می‌شود!
بهتر نبود که به جای درهم‌ريختن ديد مخاطب از رسم‌الخط عربی همان لاتين را استفاده می‌کرديم، وقتی که به راحتی از مخاطب انتظار پاک نمودن همه پيش‌فرض‌ها را داريم؟ پاک نمودن پيش‌فرض‌ها بود؟
تمام مشکل ما نه نوع الفبا که ذهن و ديد مخاطب است.
توجه کنيد که من مخالف نوآوری در الفبا نيستم. اما ذهن عمومی جامعه به هيچ وجه ظرفيت چنين انقلاب يک‌شبه‌ای در رسم‌الخ را ندارد. نمی‌توان با اين شدت به جاای يک صوت، از نمادی که تا امروز نشان‌دهنده يک مصوت بوده استفاده کنيم.
نمی‌توانيم يک‌باره به مخاطب گوييم که از امروز «ص» نه صدای s که صدای کسره می‌دهد!

ممکن است از من بپرسی پس چه بايد کرد. چيزهايی در ذهن دارم که صيقل‌خورده از بحث‌های من و تو و نيز بحث‌های‌ام با جواد صادقی و البته بحث‌های مجزايم با آقای جکتاجی است. من فکر می‌کنم هرکاری که می‌شود بايد برروی تجربيات انجام شده بنا شود. راهی که می‌گويم به هيچ وجه ابداع خودم نيست، بلکه جمع‌بندی است از کوشش‌های سی‌ساله اخير افراد مختلف. پاسخی است به دغدغه‌های قهوه‌خانه‌ای ما!
راه سومی را در نظر دارم که نامش را «روش گذار گام به گام» می‌گذارم و اگر درگيری‌های اين چندماه‌ام کمتر شود، حتمن در ورگ يا گيلانيان توضيح‌اش خواهم داد.

سارا

اوففففففففففف. پسر می سر بترکسته! اَن د چیسه؟ تر ِ ول َ کونی رسم الخط ِ به آتش کشونی!!!!
سعی کونم مفید و مختصر گب بزنم:
می خودم ِ تجربه مر َ دقیقاً گه هر وقت ایته رسم الخط ِ بچسبستم و اون رو تمرکز بوکودم خیلی سریع اون مر َ کنار بوموم. ایبچه که فاصله گیرم ایوارده روز از نو ، روزی از نو. همه چی مر َ یادَ شه و وا از اول شوروع بوکونم. ا َ وضعیت چن بار مر َ پیش بامو. پس در اَن شک نوکونم کی «عادت» پیله ترین نقشه بازی کونه. واقعیت اَنه کی هر چی ویشتر ا َ قضیه رو فکر کونم محتاط ترَ بم. اگه اشتباه نوکونم بخواستید هَ رسم الخط غنی تر بوکونید و موشکلات اون جا حل بوکونید. ولی خیلی زشت بوبوسته. چیز بی ریخت و بی تناسبی بیرون بامو. به شدت احساس عرب بودن مرَ دست بده!(می اولین حسی قضاوتان گوفتن درم) اگه لاتین می چِم مره آشنا نیه و سخت خوانم تا ایبچه عادت بوکونم، اَیدنه می احساساتم به بازی گیره!!! از طرفی اون ِ امتحان نوکودم، بر طبق شیمی توضیحات باید راحت تایپ ببه. ولی ناتانم می ذهنی پیش فرضون ِ کنار بنم. اگه بتانسته بیم هم لاتینه انتخاب کودیم. (اَن نشان دهه هنی ذهنی پیش فرضون جلو آیَن). لاتینه امرَ کنار آیم اما انتقادی کی دَرم اَنه کی موخاطب ِ ذهنه کم توجهی کونه. اَیدنه بی توجهی کونه! نه؟
وجود چنین بحثی خیلی عالیه. اَ خمیر وا اَنقدَ ورز بوخوره تا خب واج بایه. اون وقت کوزه گری آسونی به.
چیزی کی مودام می امرَ تکرار کونم اَنه کی : مخاطب هیچ اصراری نداره گیلکی بخونه. تویی که یک کار گیلکی جلوی رویش می گذاری. تویی که مایلی تراوشات فکریت رو بخونه. اگه اون رو براش قابل هضم نکنی نوشته ات رو میندازه دور و متنی رو بر می داره که در اون بهش احترام شده. بهش اونقدر احترام شده که پیش فرض های ذهنیش رو نادیده نگیرن یا در اولین قدم کنار نگذارند. تدریج. تدریج. تدریج.