عصر روز دوشنبه 20 شهريور ماه، اولين همايش رسمي وبلاگنويسان در گيلان برگزار شد. گرچه اين همايش اصلاً در حد و اندازههاي وبلاگنويسان گيلاني نبود، و حتي به ظن خيليها بدنام كننده آنان بود، ولي بالاخره ميبايست از جايي شروع ميشد و شروع گيلان هم شايد از اينجا بود.
همايش توسط پرشينبلاگ و با عنوان افتتاح «انجمن هواداران پرشينبلاگ گيلان» برگزار شد. اما آنچه باعث شد من در اين همايش باشم، توضيحي بود كه در كنارش دادند: «نام پرشينبلاگ بهانهاي است براي اينكه بتوانيم دور هم باشيم.»
راستش را بخواهيد مدّتي است كه ناخودآگاه وبلاگهاي پرشينبلاگ را تحريم كردهام و به آنها سر نميزنم. باور كنيد بيخود به آن گير ندادهام، نه با مديران پرشينبلاگ پدركشتگي دارم و نه از سرويسهاي ديگر پول گرفتهام! حتّي براي پرشينبلاگ احترام خاصّي هم قائلم، چون وبلاگنويسي را با اين سرويسدهنده شروع كردم. اما امروز پرشينبلاگ از نظر من «قبرستان وبلاگها»ست. دليل اصلياش هم طراحي ضعيف و غيراستاندارد صفحاتش است كه موجب كند شدن بيش از اندازه اين صفحات شده است.
آزمايش كنيد: يك صفحه از وبلاگهاي مشابه را روي سرويسدهندههاي مختلف به همراه يك صفحه از وبلاگهاي پرشينبلاگ همزمان باز كنيد تا تفاوت لود شدن صفحات را كاملاً حس كنيد.
حتي صفحه اول سايت پرشينبلاگ كه اين روزها با طراحي جديد و به اصطلاح نسخه جديد عرضه ميشود هم اين مشكل را دارد. بارها و بارها هم وعده بهبود يافتن اين وضعيت داده شد ولي تغييري تا امروز نديدم.
وبلاگهاي خوب بسياري روي سرويسدهندههاي ديگر هستند كه ميتوانند ارضايم كنند، لذا لزومي نميبينم پول و وقتم را صرف باز شدن وبلاگهاي تحت پرشينبلاگ كنم. بيشتر به همين خاطر هم بود كه نميخواستم به اين همايش بروم. ولي از سوي ديگر دلم نميآمد در نخستين همايشي كه خارج از تهران و بيخ گوشم، در لاهيجان، برگزار ميشود، نروم.
يكي از برنامههايي كه در اين همايش گنجانده بودند، رأيگيري براي تعيين مديران «انجمن هواداران پرشينبلاگ» بود كه در كنار آن ميخواستند «انجمن وبلاگنويسان گيلان» را هم تشكيل دهند و مديراني براي آن هم انتخاب كنند. ولي متاسفانه به دليل تبليغات ضعيف همايش، خيليها نيامده بودند، بسياري هم بدليل مشكلي كه با پرشينبلاگ و كلاً سرويسدهندههاي داخلي داشتند، نيامده بودند و اين شد كه به نظر من شركتكنندگان در همايش به هيچ وجه نميتوانستند نماينده بلاگرهاي گيلاني محسوب شوند.
بسيار سعي ميشد كه آگاهانه يا ناآگاهانه انجمن هواداران پرشينبلاگ و انجمن وبلاگنويسان گيلان با هم ادغام شوند. روي اين موضوع ساعتها بحث كرديم.
به نظر من به هيچ وجه اين امر نميتوانست درست باشد. اصلاً يكي از بزرگترين مشكلات وبلاگنويسان در ايران، مشكلات حقوقي سرويسدهندههاي داخلي هستند.
وبلاگ رسانهاي است مستقل و خصوصي. ولي هيچكدام از اين ويژگيها توسط سرويسدهندههاي داخلي همچون پرشينبلاگ و بلاگفا و... به رسميت شناخته نميشوند.
نماينده پرشينبلاگ با افتخار از اين سخن ميگفت كه دولت نميتواند همه وبلاگها را كنترل كند و ما به آنها در فيلتركردن وبلاگهايي كه خارج از چارچوب قوانين جمهوري اسلامي فعاليت ميكنند، كمك ميكنيم!! گرچه بعيد است، اما اگر فردا بگويند سرويسدهندههاي وبلاگ در ايران بايد تعطيل شوند، همه وبلاگنويسان تحت آنها بايد غزل خداحافظي را بخوانند.
شايد براي خيليها اين حرف مهم نباشد، اما براي من خيلي مهم است كه حداقل در فضاي سايبر، آزادي عمل و امنيت وجودي داشته باشم. و اگر منطقي فكر كنيم، نه غيرتي، هيچكدام از سرويسدهندههاي داخلي اين آزادي و امنيت را به ساكنينشان نميدهند. لذا از نظر من نخستين اولويت انجمن وبلاگنويسان گيلان بايستي مقابله با اين محدوديتهاي حقوقي و تلاش براي ايجاد امنيت و آزادي براي وبلاگنويسان گيلاني باشد. لذا ادغام آن با «انجمن هواداران پرشينبلاگ» ضربه بزرگي است به وبلاگنويسان گيلاني كه با ناكارآمد شدن «انجمن وبلاگنويسان گيلان» وارد ميشود.
به هر حال من و برخي از دوستاني كه در اين همايش شركت كرده بوديم، از جمله حديثه حسينيپور، علي و عرفان يوسفي، تمام تلاش خود را بكار بستيم و بالاخره موفق شديم، اين دو انجمن را كاملاً از هم تفكيك نمائيم.
براي شكلگيري كامل «انجمن وبلاگنويسان گيلان» قرار بر آن شد كه از هر سرويسدهندهاي بصورت موقت يك نماينده در هئيت موسس شركت كنند و اساسنامه و ساير كارها را آماده كنند، تا پس از تكميل شدن آنها طي يك فراخوان عمومي از وبلاگنويسان گيلاني، مجمع عمومي براي تصويب نهايي اساسنامه و همچنين انتخاب مديران انجمن برگزار شود.
در هئيتي كه تشكيل شد، من بعنوان نماينده بلاگر، دوست خوبمان علي يوسفي بعنوان نماينده بلاگفا، ايمان آريامنش بعنوان نماينده ميهنبلاگ و خانم برومند كه رئيس انجمن هواداران پرشينبلاگ هم هستند، بعنوان نماينده پرشينبلاگ انتخاب شديم.
شايد خيليها اين رأيگيري و اين همايش را به رسميت نشناسند. خودِ من هم از اين دسته افراد هستم. ولي اينجا ايران است، سرزمين بيدليل! همه كارها همينطوري شكل ميگيرند و جلو ميروند.
من در اين همايش، وظيفه خودم ميدانستم كه از حق خيل وسيعي از وبلاگنويسان شايستهاي كه غايب بودند، دفاع كنم. تمام سعي خودم را كردم كه تصميمگيري درباره انجمن وبلاگنويسان گيلان به جلسهاي مفصلتر انتقال يابد، ولي نشد. تنها كاري كه از دستم برميآمد، اين بود كه جزء هئيت موسس بشوم تا حداقل از اين طريق بتوانم نظرات خود و دوستان غائب را در شكلگيري انجمن اعمال نمايم و زمينه را براي تشكيل هرچه سريعتر مجمع عمومي و تاسيس انجمن وبلاگنويسان گيلان، آماده نماييم.
دوستان وبلاگنويس گيلاني! ما بارها و بارها غيبت كردن و گوشهنشيني و كنارهگيري را تجربه كردهايم. فكر نميكنم شايسته باشد بار ديگر گزيده شويم.
انجمني كه تشكيل ميشود به نام همه وبلاگنويسان گيلاني است، حتي شما. لذا نبايد بگذاريم آنرا از چنگمان درآورند. نبايد بگذاريم جاي ما، براي ما تصميم بگيرند.من بعنوان نماينده كوچك شما در اين انجمن (گرچه شايستگي لازم را ندارم، ولي اجباراً) پذيراي نصايح، نظرات و پيشنهادات همه وبلاگنويسان گيلاني، درباره نحوه قانونگذاري، و برگزاري مجمع عمومي هستم. روي كمكتان حساب باز كردهام... انجمن خود را دريابيد...
همايش توسط پرشينبلاگ و با عنوان افتتاح «انجمن هواداران پرشينبلاگ گيلان» برگزار شد. اما آنچه باعث شد من در اين همايش باشم، توضيحي بود كه در كنارش دادند: «نام پرشينبلاگ بهانهاي است براي اينكه بتوانيم دور هم باشيم.»
راستش را بخواهيد مدّتي است كه ناخودآگاه وبلاگهاي پرشينبلاگ را تحريم كردهام و به آنها سر نميزنم. باور كنيد بيخود به آن گير ندادهام، نه با مديران پرشينبلاگ پدركشتگي دارم و نه از سرويسهاي ديگر پول گرفتهام! حتّي براي پرشينبلاگ احترام خاصّي هم قائلم، چون وبلاگنويسي را با اين سرويسدهنده شروع كردم. اما امروز پرشينبلاگ از نظر من «قبرستان وبلاگها»ست. دليل اصلياش هم طراحي ضعيف و غيراستاندارد صفحاتش است كه موجب كند شدن بيش از اندازه اين صفحات شده است.
آزمايش كنيد: يك صفحه از وبلاگهاي مشابه را روي سرويسدهندههاي مختلف به همراه يك صفحه از وبلاگهاي پرشينبلاگ همزمان باز كنيد تا تفاوت لود شدن صفحات را كاملاً حس كنيد.
حتي صفحه اول سايت پرشينبلاگ كه اين روزها با طراحي جديد و به اصطلاح نسخه جديد عرضه ميشود هم اين مشكل را دارد. بارها و بارها هم وعده بهبود يافتن اين وضعيت داده شد ولي تغييري تا امروز نديدم.
وبلاگهاي خوب بسياري روي سرويسدهندههاي ديگر هستند كه ميتوانند ارضايم كنند، لذا لزومي نميبينم پول و وقتم را صرف باز شدن وبلاگهاي تحت پرشينبلاگ كنم. بيشتر به همين خاطر هم بود كه نميخواستم به اين همايش بروم. ولي از سوي ديگر دلم نميآمد در نخستين همايشي كه خارج از تهران و بيخ گوشم، در لاهيجان، برگزار ميشود، نروم.
يكي از برنامههايي كه در اين همايش گنجانده بودند، رأيگيري براي تعيين مديران «انجمن هواداران پرشينبلاگ» بود كه در كنار آن ميخواستند «انجمن وبلاگنويسان گيلان» را هم تشكيل دهند و مديراني براي آن هم انتخاب كنند. ولي متاسفانه به دليل تبليغات ضعيف همايش، خيليها نيامده بودند، بسياري هم بدليل مشكلي كه با پرشينبلاگ و كلاً سرويسدهندههاي داخلي داشتند، نيامده بودند و اين شد كه به نظر من شركتكنندگان در همايش به هيچ وجه نميتوانستند نماينده بلاگرهاي گيلاني محسوب شوند.
بسيار سعي ميشد كه آگاهانه يا ناآگاهانه انجمن هواداران پرشينبلاگ و انجمن وبلاگنويسان گيلان با هم ادغام شوند. روي اين موضوع ساعتها بحث كرديم.
به نظر من به هيچ وجه اين امر نميتوانست درست باشد. اصلاً يكي از بزرگترين مشكلات وبلاگنويسان در ايران، مشكلات حقوقي سرويسدهندههاي داخلي هستند.
وبلاگ رسانهاي است مستقل و خصوصي. ولي هيچكدام از اين ويژگيها توسط سرويسدهندههاي داخلي همچون پرشينبلاگ و بلاگفا و... به رسميت شناخته نميشوند.
نماينده پرشينبلاگ با افتخار از اين سخن ميگفت كه دولت نميتواند همه وبلاگها را كنترل كند و ما به آنها در فيلتركردن وبلاگهايي كه خارج از چارچوب قوانين جمهوري اسلامي فعاليت ميكنند، كمك ميكنيم!! گرچه بعيد است، اما اگر فردا بگويند سرويسدهندههاي وبلاگ در ايران بايد تعطيل شوند، همه وبلاگنويسان تحت آنها بايد غزل خداحافظي را بخوانند.
شايد براي خيليها اين حرف مهم نباشد، اما براي من خيلي مهم است كه حداقل در فضاي سايبر، آزادي عمل و امنيت وجودي داشته باشم. و اگر منطقي فكر كنيم، نه غيرتي، هيچكدام از سرويسدهندههاي داخلي اين آزادي و امنيت را به ساكنينشان نميدهند. لذا از نظر من نخستين اولويت انجمن وبلاگنويسان گيلان بايستي مقابله با اين محدوديتهاي حقوقي و تلاش براي ايجاد امنيت و آزادي براي وبلاگنويسان گيلاني باشد. لذا ادغام آن با «انجمن هواداران پرشينبلاگ» ضربه بزرگي است به وبلاگنويسان گيلاني كه با ناكارآمد شدن «انجمن وبلاگنويسان گيلان» وارد ميشود.
به هر حال من و برخي از دوستاني كه در اين همايش شركت كرده بوديم، از جمله حديثه حسينيپور، علي و عرفان يوسفي، تمام تلاش خود را بكار بستيم و بالاخره موفق شديم، اين دو انجمن را كاملاً از هم تفكيك نمائيم.
براي شكلگيري كامل «انجمن وبلاگنويسان گيلان» قرار بر آن شد كه از هر سرويسدهندهاي بصورت موقت يك نماينده در هئيت موسس شركت كنند و اساسنامه و ساير كارها را آماده كنند، تا پس از تكميل شدن آنها طي يك فراخوان عمومي از وبلاگنويسان گيلاني، مجمع عمومي براي تصويب نهايي اساسنامه و همچنين انتخاب مديران انجمن برگزار شود.
در هئيتي كه تشكيل شد، من بعنوان نماينده بلاگر، دوست خوبمان علي يوسفي بعنوان نماينده بلاگفا، ايمان آريامنش بعنوان نماينده ميهنبلاگ و خانم برومند كه رئيس انجمن هواداران پرشينبلاگ هم هستند، بعنوان نماينده پرشينبلاگ انتخاب شديم.
شايد خيليها اين رأيگيري و اين همايش را به رسميت نشناسند. خودِ من هم از اين دسته افراد هستم. ولي اينجا ايران است، سرزمين بيدليل! همه كارها همينطوري شكل ميگيرند و جلو ميروند.
من در اين همايش، وظيفه خودم ميدانستم كه از حق خيل وسيعي از وبلاگنويسان شايستهاي كه غايب بودند، دفاع كنم. تمام سعي خودم را كردم كه تصميمگيري درباره انجمن وبلاگنويسان گيلان به جلسهاي مفصلتر انتقال يابد، ولي نشد. تنها كاري كه از دستم برميآمد، اين بود كه جزء هئيت موسس بشوم تا حداقل از اين طريق بتوانم نظرات خود و دوستان غائب را در شكلگيري انجمن اعمال نمايم و زمينه را براي تشكيل هرچه سريعتر مجمع عمومي و تاسيس انجمن وبلاگنويسان گيلان، آماده نماييم.
دوستان وبلاگنويس گيلاني! ما بارها و بارها غيبت كردن و گوشهنشيني و كنارهگيري را تجربه كردهايم. فكر نميكنم شايسته باشد بار ديگر گزيده شويم.
انجمني كه تشكيل ميشود به نام همه وبلاگنويسان گيلاني است، حتي شما. لذا نبايد بگذاريم آنرا از چنگمان درآورند. نبايد بگذاريم جاي ما، براي ما تصميم بگيرند.من بعنوان نماينده كوچك شما در اين انجمن (گرچه شايستگي لازم را ندارم، ولي اجباراً) پذيراي نصايح، نظرات و پيشنهادات همه وبلاگنويسان گيلاني، درباره نحوه قانونگذاري، و برگزاري مجمع عمومي هستم. روي كمكتان حساب باز كردهام... انجمن خود را دريابيد...
5 comments:
مطلب مفیدی بود، ممنون. فقط این سوال برام پیش اومد که اگه همانطور که اعلام کردید حضور وبلاگ نویسان گیلانی در همایش مزبور نزد شما دارای اهمیت بود، چرا پیش از آن اطلاع رسانی نکردید؟!
ارحام عزيز
در مورد سوالي كه پرسيديد بايستي خدمت تان عرض كنم كه من برگزار كننده اين همايش نبودم و حتي نميدانستم كه موضوع همايش چيست. اطلاعات دقيق همايش را تنها ساعتي قبل از همايش دريافت كردم.
نیاز به جمع شدن وبلاگ نویسای گیلانی واقعاً احساس میشه.و البته که پرشین بلاگ نمی تونه نماینده ء خوبی برای اونها باشه.
مطلب جالبی بود.و کاملاً با نظراتتون موافقم. فکر می کنم همین وبلاگ شروع خوبی برای جمع کردن وبلاگ نویس های گیلانی است و با کمی تلاش میشه گیلانیان رو جمع و حرکت ها رو هدفمند و سازماندهی شده کرد.
مثلا ً توی همین طرح پیوستن زبان گیلکی به ویکی پدیا با بسیج وبلاگ نویس های گیلانی میشه طرح رو خیلی محکم و قوی به پیش برد. یا در دیگر مسائل اجتماعی استان نقشی موثر ایفا کرد.
سلام رفيق.
حرکت بسيار عالی است. اما سوالم اين است که چرا بايد از سرويسدهندهها نماينده داشته باشيم؟ خوب، انجمن، همانطور که از نامش پيداست، متعلق به «وبلاگنويسان» است.
خيلیها در بلاگفا يا ميهنبلاگ يا هر جای ديگری ثبتنام میکنند تا وبلاگی داشته باشند. برخی مثل من يا آقای صادق جم يا آقای لاهيجی، دومين میخرند. برخی هم در سرويسدهندههای گمنامتری مثل بلاگدرايو (مثل وبلاگ خالواش) و بلاگاسکای و کاسپينبلاگ و... ثبتنام میکنند.
اينجا که ديگر سرويسدهندهها مهم نيستند. مهم خود وبلاگنويساناند. من فکر میکنم در انتخاب افراد، فارغ از نام سرويسدهنده و سهميهبندی برای آنان، به خود وبلاگنويسان رجوع شود.
پيوند اين ياداشت را در وبمجی ورگ گذاشتم. ياعلی
امين عزيز
من هم دقيقاً با نظر شما موافقم.
آنچه اتفاق افتاد پيشنهاد برگزاركنندگان همايش بود. البته با تاكيد من و برخي از دوستان اين نمايندگان فقط موقتي هستند تا كارهاي اوليه را انجام دهند. در تصويب اساسنامه بايستي همه اين نكات در نظر گرفته شود.
براي اين كار به كمك همه وبلاگ نويسان نياز است.
Post a Comment