برای (ا.ح) و(ع.م)
ولایت جنگلی و کوهستانی که در نقشهی امروزی ایران گیلان نام دارد، در زمان ساسانیان به دیلمستان یا دیلمان معروف بود. چه این ولایت از روزی که در تاریخها شناخته شده نشیمن دو تیره مردم بوده که تیرهای را گیل و دیگری را دیلم می نامیدند. گیلان یا تیره گیل در کنارههای دریای خزر ودر آنجاها که اکنون رشت و لاهیجان است می می نشستند و با آذربایگان و زنگان نزدیک و همسامان بودند......
نوشتهی بالا بخشی از مقدمهی فصل اول کتاب شهریاران گمنام اثر تاریخ نویس بزرگ ایرانی احمد کسروی است .این کتاب اولین جلد از پروژهی آن مرحوم در باب نگارش تاریخ اقوام ایرانیست ، کسروی در این کتاب و در بخش نخستین به شرح تاریخ سلسله های دیلمی(جستانیان،کنکریان،سالاریان) پرداخته و با تفصیل فراوان و با استفاده از زبان فارسی اصیل خود به روشن ساختن بخش هایی ازتاریخ تاریک(دیلم به گفته ی خودش) قوم گیل و دیلم همت گماشته است .این کتاب توسط نشر جامی (متاسفانه خبر ندارم که تجدید چاپ شده یا نه ،چون نسخه ای که در اختیار دارم مر بوط به سال 1377 است.)منتشر شده است.
پی نوشت1:مطالعه ی این کتاب را به همه دوستان به خصوص دو عزیز ذکر شده توصیه می کنم.
پی نوشت 2:متاسفانه آن مرحوم به دلایل معلوم نتوانست کار سترگ خویش را به پایان رساند و پروژه در و با همین کتاب متوقف ماند.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
تمام مشکلات ما هم از همین دلایل نا معلوم است برادر جان!
متشکرم از معرفی کتابت. بايد کتاب خوبی باشه. يادم باشه که ازت قرض بگيرم.
اما يک نکته دربارهی گيل و ديلم.
اشتباه قديمی که در بسياری از کتابها تکرار شده و میشه دو قوم متفاوت ناميدن گيل و ديلم است.
مردمان اين منطقه از ديرباز به دو دستهی گيلهمرد و گالش تقسيم میشدند.
گيلهمردان جلگهنشين و در بعضی نقاط جنگلنشين بودند و زندگیشان بر مبنای زندگی کشاورزی بود.
گالشان کوهنشين و در بعضی نقاط جنگلنشين بودند و زندگی مبتنی بر توليد دامداری داشتند.
از قديم، گالشان منطقهی جلگهای را گيلان میناميدند. اين گيلان ربطی به استان گيلان نداشته و ندارد. گالشان مازندرانی هم منطقهی جلگهای غرب مازندران را گيلان میناميدند.
منطقهی زيستی گالشها و گيلهمردها از غرب توسط قوم تالش محدود میشود و از شر تا منطقهی چاوس امتداد دارد.
اما همهی اين شواهد دليل دو قوم گوناگون بودن اين دو نيست. چون:
زبان هر دو (گيلهمرد و گالش) گيلکی است. با يک تحقيق ژرف، میتوان نشان داد که لهجهی گالشی از زبان گيلکی، نوع اثصيلتر و باستانیتر و دستنخوردهتر زبان گيلکی است، در مقايسه با لهجههای بيهپسی و بيهپيشی از زبان گيلکی.
آيينها و باورداشتهای مشترک گيلهمردان و گالشان هم شاهدی ديگر بر يک قوم بودن آنهاست.
اين دو تيره، همواره روابط مشخص توليدی با هم داشتند. يعنی برای مثا، نگاهداری دام و يا تأمين نياز غله ميان اين دو به صورت سنتی و قراردادی وجود داشته است.
ضمن اينکه منطقهی جلگهای گيلان تا هزار سال پيش اصلن قابل سکونت نبود (به دليل مناطق باتلاقی، پيشروی دريا و جنگلها و بيشههای انبوه و عدم توانايی انسان آن زمان برای زهکشی زمين) و ريشهی اصلی سکونت انسان در گيلان، همين کوهها بودند که بعدها گروههایی از آنان توانستند از راه درهی اماردوس (سپيدرود) به جلگه راه يابند. به اين ترتيب، گالشها تيرهی باستانیتر و قديمیتر ساکنان جلگه هم به حساب میآيند. چنانکه زبان و فرهنگشان نيز همان زبان و فرهنگ گيلهمردان، البته اصيلتر و بکرتر است.
بنابراين، گيلهمرد و گالش، هر دو از نظر فرهنگی و زبانی، يک قوم محسوب میشوند که به زبان واحد گيلکی تکلم میکنند.
Dar ketabe hodud-oa-alam ke hudude 1000 sale pish neveshte shode az shahrhaye dashte Gilan nam borde shade ast az jomle:
Lafjan, Ho'sam, Fo'man va Gaskar.
Post a Comment