10 نکته در رشت....

وو لیان گیونک ( رئیس کمیته علمی بیستمین کنگره بین المللی معماران) در منشور پکن که به اتفاق آرا تصویب شد می گوید:

« همه را به تلفیق معماری ساختمان ها، معماری محیطی و شهرسازی حول محور طراحی شهری فرا می خوانیم. یکی از هدف های اصلی باید بومی کردن معماری مدرن و مدرن کردن معماری بومی باشد و اینکه مفهوم تعلق مکانی دوباره زنده شود. معماران و شهرسازان باید زندگی خود را وقف دستیابی به محیط انسانی و با کیفیت کنند و قابلیتها و ابتکارات خود را در این راه به کار بندند. مسئولیت آنها ساختن محیطی بهتر به کمک منابع طبیعی محدود سیاره ماست.»


مدتی پیش مقاله ای خواندم تحت عنوان 10 نکته در روش شناسی شهری. این مقاله ترجمه ای بود از متن سخنرانی اورال بوئیگاس (یکی از معماران mbm) که نقش کلیدی در احیای شهر بارسلون داشت. این سخنرانی در واقع در حکم بیانیه ای برای شهرسازی است.

بگذارید این 10 نکته را به اختصار شرح دهم و آنها را در شهر رشت نشان گذاری کنم. فکر می کنم هر کدام از ما به عنوان یک "شهروند" معمولی بتوانیم وضعیت شهر خودمان را اندکی بسنجیم. بدیهی است عمیق شدن در هر یک از نکات خود فرصتی جداگانه می طلبد و می توان در 10 یادداشت جداگانه موارد زیر را بررسی کرد.

1- شهر پدیده ای سیاسی است:

شهر پدیده ای سیاسی و انباشته از ایدئولوژی و عمل سیاسی است. رشت نیز مانند بسیاری شهرهای دیگر ایران در دوره رضاخان ساختار و شهرسازی جدیدی را تجربه کرد که همسو با سیاست ملت سازی رضا خانی بود. بدیهی است که بر روی عناصر خاصی در شهر تأکید شد و میدان ها و مکان های شهری مختلفی ایجاد یا تقویت شد.این برنامه به همسان سازی شهر های مختلف می پرداخت و میادینی مشابه با نام ها و شکل مشابه ایجاد می شد. (مثال واضح سبزه میدان در شهرهای مختلف)

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عناصر مورد نظر تغییر کرد. از آن جمله اند نام میدان ها و مدارس و تغییر کاربری مکان ها و .... . دیدگاه این دوره دیدگاه هویت دینی بوده و به طبع آن ترجیح می دهد با این شیوه به نماد گذاری و سایر موارد شهرسازی و معماری بپردازد. حال مدرنیته تکمیل نشده و تقلیدی رضا خانی را در نظر می گیریم که رها شد و نگاه سنتی و دین باور جایگزین آن شد. در عین حال نیاز به زندگی مدرن را می بینیم که نا خود آگاه در جامعه به پیش می رود و در شهر هم نمایان است. نیاز روز افزون ما به مکان های عمومی مانند کافی شاپ ها، ادارات، ورزشگاه ها، کافی نت ها و .... را نیز در نظر بگیریم. و برنامه ریزی برای هر کدام از این ها به شدت به موارد فوق وابسته است.

2-شهر عرصه مشارکت پذیری:

این آرا و افکار سیاسی بر یک حکم اساسی استوار است.شهر عرصه فیزیکی برای توسعه مدرن یک اجتماع منسجم است. شهر مکان فرد نیست بلکه مکان افرادی است که با هم جامعه را می سازند. شهر وسیله بی بدیل تبادل اطلاعات است.

( بوئیگاس در اینجا به رد نظریه ای پرداخته که معتقد است شبکه ای از ارتباطات راه دور جایگزین شهرنشینی خواهد شد و نهایتاً "شهر بدون مکان" به وجود خواهد آمد.)

اما به نظر من این موضوع هنوز دغدغه امروز جامعه ما نیست. ما هنوز در مرحله ای عقب تر هستیم . ما در کودکی سیر می کنیم. مرحله ای که هنوز آداب شهروندی را خوب یاد نگرفته و رعایت نمی کنیم. در حال استفاده از ماشین های مدل بالا هستیم و هنوز به صورت درونی تفهیم نشده ایم که چرا قوانین رانندگی لازم الاجراست.شاید این جمله را در دوره اصلاحات زیاد شنیدیم که مردم ما تنها پای صندوق های رأی شهر وند هستند. بنابراین بی انگیزگی شهروندان در فضای امروزین شهر ما کاملاً متجلی است. این شهروندان در لباس معلم و پلیس و کارمند و .... هم در شهر سهم بزرگ خود را ایفا می کنند. به واقع چه در کسوت اجتماعی و چه به عنوان یک شهروند عادی رفتار ما در شهر آینه وار تجلی می یابد. (برای پیگیری بیشتر این موضوع در استان مراجعه کنید به کتاب گیلان، استان آخر )

3- فرصتها و برخوردها، ابزار اطلاعات:

حضور غنابخش برخوردها و فرصت ها در شهر آن را به وسیله بی بدیل تبادل اطلاعات تبدیل می کند. تنها با کنار هم قرار گرفتن ویژگیهای بالقوه متضاد و متفاوت و به وجود آمدن فرصتهای غیر قابل پیش بینی است که تمدن به پیش می رود و از ساختار قبیله ای به انسجام متمدن کننده شهر می رسد.

به نظر من همزیستی و رقابت بین احزاب نمونه جالبی از این مثال است. اما جامعه ما چقدر و چگونه از این امکان استقبال می کند؟ پیشتر در شماره 7 نشریه زیته به این موضوع اشاره ای شده بود. اما نگاههای موجود در جمع های فکری و فنی و فرهنگی شهر ما نیز نوع برخورد را با این "فرصت ها" نشان می دهد. در شهر ما "فرصت" ها بسیار محدود و نا عادلانه جلوه گر می شوند. و "برخورد ها" هم بسیاری مواقع به کینه های عمیقی بین شهروندان و نهاد ها منجر می گردد که حاجتی به بیان آن نیست.صرف نظر از اینکه این موضوع چقدر محدود به شهر و استان ما می شود اما تأثیر منفی آن را به عینه دیده ایم. باند های اقتصادی و دسته های قدرتمند کوچک نمونه های جالبی هستند که در این میان ایجاد می شوند و از شرایط موجود سوءاستفاده می کنند.

4- شهر فضای عمومی است:

اگر قبول کنیم که شهر عرصه فیزیکی توسعه مشارکت پذیری به شیوه مدرن است باید بپذیریم که شهر محل تلاقی فضاهای عمومی است. فضای عمومی شهر است. برای اینکه فضای شهری بتواند نقش خود را ایفا کند باید دو مسئله حل شود: هویت و وضوح

5- هویت

هویت فضای عمومی با هویت فیزیکی و اجتماعی فراگیرتری مرتبط است. معذالک این هویت مقیاسی دارد که معمولاً کوچکتر از کل شهر است. بنابراین اگر قرار باشد هویت جمع اصیل حفظ یا ایجاد شود، لازم است که شهر را نه به صورت یک سیستم کلی و واحد بلکه به صورت تعدادی سیستم کوچک و نسبتاً مستقل در یک کل واحد درک کنیم.

هویت خاص هر بخش از فضای شهر یعنی انسجام شکل ، عملکرد ، و انگاره آن. فضای زندگی جمعی فضایی برنامه ریزی شده و معنا دار است که به تفضیل طراحی شده باشد و ابنیه عمومی و خصوصی از آن تبعیت کنند.

شاید رودخانه ها و فضاهای آزاد بزرگترین عناصر هویت بخش به شهر رشت و بسیاری از شهر های گیلان باشند. و تأکید روی این پیوستگی طبیعت و شهر می تواند موقعیت های کسب درآمد بالایی را ایجاد کند. تقویت المان های شهری نیز بر این گزینه تأثیر گذار است. شاید با دقت کردن به رفتار مردم هم بتوان در این مسیر حرکت کرد. اما نکته جالب این که محلات قدیمی شهر رشت در گذشته نقش خود را به خوبی ایفا کرده اند انسجام شکل ، عملکرد ، و انگاره در آنها مشاهد می شود و باز با نزدیک شدن به دوره معاصر است که می بینیم فضاهای شهری بی هویت می شوند و نمی توانند هم نشینی و انسجام ایده آلی با همسایه ها و قسمت های قدیمی ایجاد کنند. برای بررسی جزئی این مورد می توان به کتاب "هویت شهری رشت" مراجعه نمود.

ادامه دارد...

3 comments:

Maziar
This comment has been removed by the author.
سارا

کی این کامنت رو حذف کرده؟شما مازیار؟

Maziar

سلام
آره