در ضرورت منشور گیلانیان
در زمان نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دربسیاری مناطق کشور اعلامیه های منتشر شد که خواستهای هر یک از استانها و مناطق را یادآور می شد. اگر چه برخی ا این اعلامیه ها با نام های غیر قابل قبولی مانند «حرکت ملی آذربایجان » منشر می شد و یا درخواستهای قومیت گرایان افراطی در آن لحاظ می شد اما در برآیند نهایی یک قدم رو به جلو بود مبنی بر اینکه دولت دموکراتیک و حقوق شهروندی آحاد ملت ایران تنها زمینه برای برقراری تساوی میان شهروندان ایرانی است که دارای« زبان و مذهب (قومیت) » متفاوتی هستند. اگر چه نتیجه به وفق مراد نبود و پس از دو سال امروز بسیاری از ایرانیان دلسوز از تبعیضات و تنش های قومی و مذهبی آزرده خاطر و نگران شده اند و خواستار تغییر این وضع تبعیض آمیز و تنش زا هستند.
اما گیلانیان چه می خواهند؟
پاسخ به این پرسش در عین دشواری آسان است .آسان از این جهت که خواستهای مردم گیلان جدا از دیگر مردم ایران نیست . مردم گیلان همان چیزی را می خواهند که یک کرد ، آذربایجانی ، ارمنی یا یک فارس زبان یا شیعه و سنی در خواست می کنند که بی شک تمام این نیاز ها در چهارچوب یک مردم سالاری و حقوق شهروندی برابرقابل دست یابی است . اما دشوار است از این جهت که هیچگاه گیلانیان در مورد نیازهای اساسی خود به توافق نظر نرسیده اند یا بهتر بگویم اصولا نمی دانند که چه می خواهند . آیا آموزش زبان گیلکی و یا تالشی در مدارس گیلان مورد توافق اکثر گیلانیان است ؟ آیا حفاطت از محیط زیست در حال تخریب گیلان واجب تر است یا ایجاد صنایع سنگین و آلاینده ؟ و آیا اینکه بخشش دریای کاسپین به طور اخص به مردم گیلان مربوط می شود ؟ و... به سوال های از این دست پاسخ یکسانی نمی توان داد و به واقع کمتر تلاشی برای طرح چنین سوالاتی شده تا جوابی معقول و منطقی برای آن یافت.
ما اکنون در گیلان چه به خیر چه به شر مشکل قومیت نداریم - البته اگر چند جوان ناآگاه بی جهت اسباب دردسر نشوند- به همین دلیل گیلان یکی از کاندیداها برای برگزاری انتخابات استانی برای مجلس بود ، فضای فرهنگی در گیلان برای بسیاری از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مناسب است بسیاری از این فعالیت ها در مناطق دیگر مساوی است با تکفیر و بی عفتی ، در گیلان بردباری مذهبی یک اصل است شیعه ، سنی ، ارمنی ، دراویش و ... با کمترین مشکل زندگی می کنند . همه و همه این شرایط به ما می گوید حداقل نخبگان گیلانی رخوت و سستی را کنار گذاشته و با گفتگو در باب یک منشور و اعلامیه برای گیلان و مردم گیلان در تمام حوزه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی ورزشی به یک توافق حداقلی دست پیدا کنند.این توافق برای مردمانی که عادت به کار گروهی ، انجمنی و حزبی ندارند سخت است اما غیر ممکن نیست و همتی می طلبد که بی شک در میان گیلانیان یافت می شود. امیدوارم به زودی چنین اتفاقی حاصل شود.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
6 comments:
با درود
از نظر شما مشکل قومیتی بعنی چی؟
با سلام
در پسخ به پرسش شما باید ابتدا قومیت را تعریف کرد.
قومیت مانند تمام مباحث علوم انسانی در هر شاخه تعریف و یا تعاریف خاصی دارد .در علوم سیاسی قومیت مقوله ای پیشا مدرن است و ارتقاع قومیت به ملت یکی از مباحث مورد بحث علوم سیاسی است.اما در انسانشناسی و انسان شناسی قومی قومیت می تواند یک خواست مشترک و جمعی نیز باشد.
اما تعریف من از قومیت در ایران به صورت اخص ودر خاور میانه به صورت اهم قومیت تفوت زبانی و مذهبی گروه های اجتماعی است «نگاه کنید به کتاب قومیت و قومیت گرایی در ایران نوشته دکتر حمید احمدی»
اما در گیلان مشکی قومی نداریم یعنی زبانهای مورد استفاده در گیلان از جمله گیلکی و تالشی و تاتی از یک ریشه مشترک هستند.و دیگر زبانها مهاجرین به گیلان کردی و ترکی و لری مختص خانواده و محفل همان استفاده کنندگان است و در برآیند نهایی بسیاری از این افراد جذب فرهنگ گیلان شده اند.
تنوع عجیب مذهبی در گیلان این تصور را پدیدی آورده که در این منطقه مشکل مذهبی وجود دارد.شیعه و سنی و ارمنی و دراویش در این منطقه زندگی می کنند.
با تمام این اوصاف در این سرزمین نه تنوع زبانی و نه تنوع مذهبی باعث نشده تنش ها و بحران ایجاد شود.نمونه آن در منطقه اسالم است که در یک خانواده پدر شیعه مادر سنی و فرزندان یکی شیعه و دیگری سنی است .
و البته تاکید کردم که برخی جریانات بدون ریشه و سیاسی از این فضای باز سوء استفاده کرده و با ارائه گزارشات غیر علمی و خلاف واقع سعی در اجرای مقاصدی سیاسی دارند که امید وارم در این هدف شوم موفقیتی حاصلشان نشود
معنی مردم سالاری و دموکراسی و اصلاحاتو هم فهميديم. معنی شعار قشنگ ايران برای همه ايرانيانو هم فهميديم.
وقتی نماينده های اين شعارها، قوميتو مشکل می دونن، معلومه ايرانو برای کدوم ايرانيان می خوان.
به قول جورج اورول، حتما بعضيا در چنين ايرانی برابرترن!!!
حالا اگه گيلک ها مثل بقيه سر و صدا راه نمیندازند و زرتشت و مولانا و آبراهام لينکلن و کنفسيوس رو گيلک اعلام نمیکنن، دليل نمیشه که برای هويت قوميشون ارزشی قائل نيستن.
به اين خودزنی فرهنگی نگاه نکنين، هنوز هم اگه تحقيرها و حمله های فرهنگی نباشه، فرهنگ و زبان ما گيلک ها برامون عزيزه.
در نقد يادداشت شما بايد چند نکته را عرض کنم:
اين ادعا که « مردم گیلان همان چیزی را می خواهند که یک کرد ، آذربایجانی ، ارمنی یا یک فارس زبان یا شیعه و سنی در خواست می کنند» بسيار جای بحث دارد و بيشتر از دليل اثبات، برای ردش میتوان دليل آورد. ضمن اينکه تاکنون هيچ نهاد و سازمانی در جهت بررسی خواست جمعی مردم اين استان تلاش و تحقيقی ننموده است.
تنها در نزديکی انتخابات است که احزاب سياسی (بخوانيد بنگاههای جمعآوری رای) از جانب مردم به ارائه خواست و تقاضا میپردازند. در حالی که وظيفه اساسی آنها جمعآوری اطلاعات و نظرسنجی برای به دست آوردن ديدی درست از خواست مردم است.
از طرفی، مسائلی همچون محيط زيست، بازبينی در سياسهای صنعتی استان، تلاش برای حفظ زبان گيلکی، اولويت مردم ساکن حاشيه دريای کاسپين در بخششهای اين دريا، فارغ از اينکه دغدغه و خواست جمعی مردم استان گيلان هستند يا نه، در درستی و به حق بودن و ضرورتشان شکی نيست و خوشبختانه در اين چند مورد نامبرده شده، نظر اکثر صاحبنظران و منتقدان به هم نزديک است. و اين وظيفهی احزاب سياسی است که به جای بيان شعارهای دهانپرکن و تاريخ مصرفدار، اين مهمها را مطرح کنند و زمينه آگاهی مردم و تبديل اين مهمها به خواست جمعی را فراهم آورند.
با سلام به گیلک عزیز
ببینید قرار نیست تمام خواستهای یک ملت توسط حاکمان یک جا و کامل داده شود به عبارت دیگر حق گرفتنی است نه دادنی.
عدم تحقق خواستهای مردم ایران از جمله گیلان ناشی از یک مشکل نیست و واقع در شرایط امروز هیچ موضوع جامعه شناختی تک بحثی نیست که با حل این یک مشکل کل قضیه درست شود.و جای بحث زیادی دارد
آقای جوادخوشروان عزیز
اصولا یکی از معضلات جوامعی مانند ایران همین است که مردم نمی دانند چه می خواهند و شفاف شدن هر یک از این خواست ها قدم مثبتی برای برای تحقق این خواست ها است .
اینکه ملت ایران و اقوام ایرانی چه می خواهند مهم تست و از آن مهم تر این است که تحقق این خواست ها در چهارچوب سرزمینی ایران و یک مردم سالاری قابل دست یابی است.
با شما در مورد احزاب موافقم و این یک مشکل تاریخی است و در کشوری که نهادهای مدنی ضعیف هستند و توانایی انتقال نیازهای مردم را به بالا نداشته باشند چنین مشکلاتی طبیعی است.
اما در مورد خواستهای گیلانیان باز بر این فکر هستم که هنوز نمی دانند که چه می خواهند.مثلا درگیری های برخی از افراد و گروهها در مورد احداث پتروشیمی و تخریب بخشی از جنگلهای سراوان دیدیم که هنوز به یک موضع واحد نرسیدیم و یا در مورد فروش دریای کاسپین دیدیم که تنها یک سازمان استانی اعلام موضع کرد و این بحث همچنان ادامه دارد...
Zabanhaye Gilaki va Yaleshi ham
Daqiqan moqaiyate zabanhaye torki
vakordi,va lori ra dar Gilan darand. yani serfan
besurate xususi ve mahfeli morede
estefade qarar migirand.
Tanha zabani ke daraye moqeiyati momtaz va motafavet mibashad , zabane Dari(farsi)ast o bas.
Post a Comment