آیا می توان فهمید که منشا آگاهی از کجاست؟

طبق عادت بدی که اخیراً پیدا کرده ام، کتاب ها رو تا نصف می خونم و بعد میذارمشون کنار! تابستان 85 فرصتی دست داد و کتاب خوبی درباره ی منشا آگاهی (نوشته جولیان جینز) خوندم؛ البته تا وسطش!! نویسنده کتاب که خود سی سال به طور مداوم در این زمینه کار و تحقیق کرده اند، در کتاب خود به مسائل مختلف جالبی پرداخته اند. به عنوان مثال ابتدا بحث شده است که بسیاری از چیزهایی که مردم فکر می کنند آگاهی (consciousness) لازم برای و یا معادل با آن ها است، حتی می تواند بدون آگاهی صورت پذیرد؛ از جمله: یادگیری، تفکر، خردورزی و ... . بعد هم ایشون به این سوال جواب می دهند: «حال که می دانیم آگاهی چه چیزهایی نیست، پس واقعاً چیست؟». به دنبال آن مطالب دیگری نیز مطرح می شود. اما قبل از همه این ها و در فصل اول کتاب دیدگاه های مختلف موجود در زمینه منشا آگاهی و اینکه آگاهی از کجا بوجود آمده است رو عنوان می کنه. یکی از این دیدگاه ها این است که آگاهی خاصیت ذاتی ماده است، یعنی همه موجودات مادی (حتی یک سنگ) صاحب آگاهی است، اما این آگاهی در طول تکامل رشد یافته و در ما انسان ها به اوج رسیده. دیدگاه دیگری حاکی است که آگاهی پایه مادی نداشته و از عالمی ورای عالم مادی منشا می یابد و دیدگاه دیگری می گوید که آگاهی خاصیت پروتوپلاسم (هسته سلول) و موجودات زنده است و ... و حتی دیدگاه هایی هم وجود دارد که وجود آگاهی را منکر می شوند.
همه ی این مطالب رو گهگاه تو ذهنم مرور می کنم. یه روز این سوال تو ذهنم شکل گرفت: «اصلاً آیا می توان فهمید که منشا آگاهی از کجاست؟». سعی کردم با استدلال زیر نشان دهم که جواب سوال منفی است (البته مصر و مدعی نیستم که این استدلال درست است):
برهان: فرض می کنیم روزی فهمیدیم که منشا آگاهی از کجاست (گزاره A). حال فرض می کنیم X گزاره ای باشد که به صورت آگاهانه بر ما معلوم باشد. گزاره A را می توان به این صورت هم نوشت: «منشا آگاهی W است» (گزاره B)، که W همان منشا آگاهی کشف شده است. پش W عامل بوجود آوردن آگاهی من نسبت به این دنیا، خودم و هرچه به آن آگاهی دارم است. پس می توانیم بگوئیم «W باعث شده است که من نسبت به X آگاهی یابم» (گزاره C). گزاره C اکنون بر من معلوم است (به صورت آگاهانه). پس می توانیم در C به جای X گزاره C را قرار دهیم. یعنی می شود: «W باعث شده است که من نسبت به اینکه W باعث شده است که من نسبت به X آگاهی یابم، آگاهی یابم»! مجدداً به جای X گزاره C را قرار می دهیم. حال اگر همین مراحل را ادامه دهیم به گزاره ای می رسیم که از بی نهایت قسمت ساخته شده است. آیا می توان آن را ارزیابی کرد و فهمید که درست است یا نادرست؟ نمی توان. زیرا بی نهایت در ذهن نمی گنجد.
از قبل می دانیم که اگر P گزاره ای درست باشد و با کمک استدلال های دقیق از آن به گزاره Q برسیم، Q هر چه می خواهد باشد، درست است. اما ما به Q ای رسیده ایم که در درست بودن یا نبودن آن شک داریم، پس P (همان C) هم مبهم است (چون اگر به وضوح درست بود، Q هم به وضوح صحیح می شد). پس C مبهم است. یعنی نمی توانیم بگوئیم گزاره «W باعث شده است که من نسبت به X آگاهی یابم» درست است. لذا هیچ وقت نمی توان مطمئن شد که چیزی که ما آن را منشا آگاهی می دانیم، واقعاً منشا آن است یا خیر.

3 comments:

Anonymous

آقای عموئی: خلاصه استدلال شما این است:
p: "w منشأ آگاهی است."
پس q: "w باعث شده به p آگاهی پیدا کنم."
همین طور: "w باعث شده به اینکه w باعث شده به p آگاهی پیدا کنم، آگاهی بیابم."
و همین طور تا بی نهایت. (s)
درستی یا نارستی p مبتنی بر بی نهایت گزاره –q، s ...- (و مستلزم تسلسل) است پس هرگز نمی توان به آن پی برد.
(پایان استدلال شما)
1. در این بیان یک مغالطه وجود دارد: میان "منشأ آگاهی" به عنوان منبع توجیه با منشأ آگاهی به عنوان منبع باور روانشناختی یا زیستی خلط شده است. w منشأ آگاهی است اما توجیه کنندۀ باور من به p نیست. اتفاقاً چنین موردی وجود خارجی هم دارد: مثلاً در روانشناسی رشد می گویند منشأ نظریه ذهن (-در روانشناسی: یعنی باور انسان به وجود اذهان دیگر و واکنش در مقابل رفتارهای آنان) یک واحد فطری در مغز است. حال استدلال شما دقیقاً بر همین مورد منطبق است اما نکته این است که آن واحد مغزی منشأ زیستی نظریۀ ذهن است نه منبع معرفتی تا دور یا تسلسل لازم آید.
2. به یک بیان دیگر هم می توان تسلسل را دفع کرد: آگاهی یک خصوصیت مرتبه بالاتر است که با التفات (عطف توجه) فاعل شناسنده پدید می آید. اگر شناسنده بالفعل به گزاره های مرتبه بالاتر از p آگاهی پیدا کند همان منشأ زیستی را خواهد داشت. اما بی نهایت بودن این گزاره های مرتبه بالاتر بالقوه است. به عبارت دیگر: تا هر میزانی که فاعل شناسنده به صورت بالفعل به آنها آگاه شود (توجه خود را به آنها معطوف کند) مسئول این آگاهی همان واحد زیستی مثل w خواهد بود.

AmiN

درباره آگاهی:
من زياد روی اين بحث تسلط و اهليت ندارم. اما يادمه پروفسور درويزه (از گروه مکانيک دانشگاه گيلان) توی سخنرانی که ترم پيش توی دانشگاه انجام داده بود صحبت‌هايی داشت به اين مضمون که هر ذره مادی حاوی «اطلاعات» يا همون DATA است. مثلا يک کروموزوم يا يک سلول، حاوی واحدهای اطلاعاتی است. و انسان هم که مجموعه عظيمی از سلول‌هاست، حسابش روشنه. حال نمی‌دونم می‌شه آگاهی رو ميزان مشخصی از اين واحدهای اطلاعاتی دونست يانه. مثلا در عالم انتزاعی، عدد يک، حاوی يک واحد اطلاعاتی و صفر فاقد اونه. (فقط برای روشن شدن مفهوم واحد اطلاعاتی)
درباره وبلاگ:
ارحام جان، باز گلی به گوشه جمال تو که چراغ اين وبلاگ گروهی رو روشن نگه می‌داری. بابا بقيه چرا تکونی نمی‌خورن؟ صادق جم؟ سيامک (مرد پير)؟ منتظريم.
ياعلی

Anonymous

خبرخوان مستقل تارنگارهای پارسی

تارنگار شما را
بدون سانسور
به صورت اتوماتیک
بر روی بزرگترین خبرگزاری مستقل پارسی زبان "آژانس خبری کورش"
بازتاب میدهد
تا آنجا که به " ابجاد رابطه اینترنتی" مربوط میشود،
نصب لوگوی "فهرست وب ایرانی: نمایه ها" ،
اصلا و ابدا
"الزامی"
نیست

فهرست وب ایرانی: نمابه ها